- ۹۵/۰۲/۰۹
- ۰ نظر
قبلتر ها که در کار آموزشی بودم ، معلمی میکردم در مدارس ، گاه گاهی پیش میآمد که بخاطر رفتار یک دانش آموز ، از اولیاءش دعوت کنند تا به مدرسه بیایند و صحبت کنیم .
موضوع گاهی ضعف درسی بود یا گاهی ضعف اخلاقی . تا آنجا که من به خاطر دارم در دعوت هایی که بخاطر مسائل انضباطی انجام میشد ، دانش آموز پیش و پس از دعوت اولیا هیج تغییری نمیکرد ، در موارد بسیار نادر و کمیاب دانش آموز سعی میکرد خودش را کنترل کند و تا حدامکان از نظر ناظم و معلم پنهان بماند .
بخاطر علاقه شدیدی که به تحلیل رفتارهای آدمها داشتم به سمت مطالعه کتاب های تربیتی رفتم و در این بین کتابهای استاد صفایی حائری شاکله جذابی برایم داشتند .
القصه اینکه نتیجه همه این کارها این شد که بفهمم رفتار یک انسان را نباید در حال و اکنون او تحلیل کنم ، اگر یک دانش آموز در مدرسه مدام دعوا میکند ، این حاصل رفتار و شیوه تربیتی است که در طول 14-15 سال زندگی اش با اون شده و با فهمیدن این موضوع دیگر مسئله دعوت از اولیا تا حد زیادی در نظرم کاری عبث بود . 15 سال رفتار و نوع تربیت یک انسان را میخواهیم در یک صحبت حداکثر نیم ساعته تغییر و بهینه کنیم و وقتی هم نتیجه نمیگیریم ، دانش آموز را انسان لجباز و یک دنده معرفی میکنیم.
بعدتر ها وقتی کم کم وارد دنیای آدم بزرگها شدم ، دیدم این اتفاق عمیقا در شکل دیگری در حال رخ دادن است . اینکه شما یک نقطه از خیابان تابلو حمل با جرثقیل میگذارید و هرروز تعدادی خودرو را به پارکینگ میبری و باز روز بعد همین اتفاق!
مگر نمیبینند تابلو را؟مگر جریمه نمیشوند؟ چرا باز تکرار میشود؟
امروز نتیجه همه این درگیری های ذهنی ام را در یک لغت میگویم : نیاز!
ادمیزاد نیاز دارد و وقتی به این نیاز او توجه نمیشود ، بستر رفع نیاز فراهم نیست ، ممکن است از هر راهی به رفع نیاز بپردازد .
دانش آموزی که نیاز به جنب و جوش و تحرک دارد را وقتی با زنجیر به پای کتابهای درسی میبندیم ، وقتی در آپارتمان 60 متری مجبورش میکنیم یک گوشه و کنار پدر و مادر 20-30 سال بزرگتر از خودش مینشانیم و فیلمهای خانوادگی مناسب پدر و مادرش را به او نشان میدهیم و وقتی میخواهد با دوستانش به گردش برود به هزار دلیل منطقی و غیر منطقی مانع او میشویم ، چگونه انتظار داریم نیازش به تحرک را با دعوا و پرخاشگری ارضا نکند ؟
این نگاه را در شاکله مدیریت کشور میبینیم ، مدیریتی سرشار از نهی ، مملو از نباید هایی که باید هایی کنارش نیست !
به اندازه پول خون یک نفر از اون عوارض نوسازی شهری میگیریم ، به این امید که برای پاساژ و مغازه ای که میسازد ، خیابانها و پیاده راه مناسب بسازیم ، فضای توقف و پارکینگ درست کنیم ، اما به جای آن دورتادور پاساژ تابلو حمل با جرثقیل میگذاریم، خود ما نیاز به جای پارک را برای مردم ایجاد میکنیم و بعد وقتی کسی برای خرید پارک میکند او را جریمه میکنیم !
داستان گشت ارشاد و کنترل نامحسوس جدیدش هم همین است ، فسادهای اخلاقی این شهر از هرجایی که باشد از بین چند دختر و پسر جوان و شیک پوش نیست ، آدم فاسد در خیابان نیست .
هزاران مثال از این دست وجود دارد که باید فکر کنیم اگر دختر یا پسر جوانی رفتاری خارج از عرف دارد ، مانند همان دانش آموز مدرسه او را در لحظه و اکنون تحلیل نکنیم ، او نتیجه مجموعه ای از کمبودها و نیازهای سرکوب شده است . کمااین که امیرالمومنین (ع) میفرماید : هر فریب خورده ای را نمیشود سرزنش کرد.
ما نمیتوانیم خودرو کسی را به پارکینگ منتقل کنیم مگر اینکه قبلترش فضای پارک مناسب به اون بدهیم و بعد اگر خلاف آن عمل کرد اون را جریمه کنیم .
ما نمیتوانیم کسی را به خاطر رابطه اش سرزنش کنیم و برخورد کنیم مادامی که راه درست رفع نیاز را در اختیارش نگذاشته ایم.
اما آنچه اتفاق میافتد چیزی خلاف این موضوع تربیتی است ، از بیخ و بن کار فرهنگی نکنیم راحت تریم!
برای ازدواج راحت و مطمئن چه کرده ایم؟؟؟ که حالا اگر کسی خارج از عرف کاری کرد او را متهم میکنیم؟ کسی را تبرئه نمیکنم اما در نگاه حکومتی و مدیریتی چگونه انسانها را از رفع نیازهای خود منع میکنیم در حالیکه راه درستش را هموار نکرده ایم؟
مثال همین دستفروشهایی که گاه گاه از گوشه و کنار خبر حادثه هولناکی را میشنویم ، ادمی که نیازمند است اما بجای گدایی و دزدی و بیخیالی ، کمر همت بسته و به انجام یکی از سخت ترین کارها مشغول شده ، او را منع میکنیم!
نمیگوییم چگونه نیاز مالی اش را رفع کند ، چگونه شکم زن و بچه را سیر کند ، چگونه شب عید شرمنده زن بچه اش نباشد ، اما قاطعانه و با زور میگوییم حق ندارد در مملکت خودش و با زحمت فراوان پول در بیاورد . این را خوب بلدیم ، نهی کردن .
مطمئنا جوانب زیادی در این حرف ها نهفته است و نویسنده خوب به آنها آگاهی دارد و لمس کرده است اما در مقال فرصت بیان نیست .
این حرفها نه برای حضرات و آقایان ، که برای پدر و مادر های ماست . در روش تربیت فرزندانشان توجه به نیازها و شرایط آنها باید بخوبی انجام شود وگرنه کسی که در سن 20 سالگی قاتل میشود ، دزدی میکند ، به حقوق بقیه تجاوز میکند ، یک شب این راه را نرفته ، بیست سال شب و روز سرکوب شده ، نفس ضعیف و عقل قاصرش دست به دست هم داده تا از او کسی را بسازد که هیچکس دوست ندارد .
- ۹۵/۰۲/۰۹