خوددرگیریهای یک آدم معمولی

از هر دری سخنی !

قبلتر ها که در کار آموزشی بودم ، معلمی میکردم در مدارس ، گاه گاهی پیش میآمد که بخاطر رفتار یک دانش آموز ، از اولیاءش دعوت کنند تا به مدرسه بیایند و صحبت کنیم .

موضوع گاهی ضعف درسی بود یا گاهی ضعف اخلاقی . تا آنجا که من به خاطر دارم در دعوت هایی که بخاطر مسائل انضباطی انجام میشد ، دانش آموز پیش و پس از دعوت اولیا هیج تغییری نمیکرد ، در موارد بسیار نادر و کمیاب دانش آموز سعی میکرد خودش را کنترل کند و تا حدامکان از نظر ناظم و معلم پنهان بماند .

بخاطر علاقه شدیدی که به تحلیل رفتارهای آدمها داشتم به سمت مطالعه کتاب های تربیتی رفتم و در این بین کتابهای استاد صفایی حائری شاکله جذابی برایم داشتند .

القصه اینکه نتیجه همه این کارها این شد که بفهمم رفتار یک انسان را نباید در حال و اکنون او تحلیل کنم ، اگر یک دانش آموز در مدرسه مدام دعوا میکند ، این حاصل رفتار و شیوه تربیتی است که در طول 14-15 سال زندگی اش با اون شده و با فهمیدن این موضوع دیگر مسئله دعوت از اولیا تا حد زیادی در نظرم کاری عبث بود . 15 سال رفتار و نوع تربیت یک انسان را میخواهیم در یک صحبت حداکثر نیم ساعته تغییر و بهینه کنیم و وقتی هم نتیجه نمیگیریم ، دانش آموز را انسان لجباز و یک دنده معرفی میکنیم.

بعدتر ها وقتی کم کم وارد دنیای آدم بزرگها شدم ، دیدم این اتفاق عمیقا در شکل دیگری در حال رخ دادن است . اینکه شما یک نقطه از خیابان تابلو حمل با جرثقیل میگذارید و هرروز تعدادی خودرو را به پارکینگ میبری و باز روز بعد همین اتفاق!

مگر نمیبینند تابلو را؟مگر جریمه نمیشوند؟ چرا باز تکرار میشود؟

امروز نتیجه همه این درگیری های ذهنی ام را در یک لغت میگویم : نیاز!

ادمیزاد نیاز دارد و وقتی به این نیاز او توجه نمیشود ، بستر رفع نیاز فراهم نیست ، ممکن است از هر راهی به رفع نیاز بپردازد .

دانش آموزی که نیاز به جنب و جوش و تحرک دارد را وقتی با زنجیر به پای کتابهای درسی میبندیم ، وقتی در آپارتمان 60 متری مجبورش میکنیم یک گوشه و کنار پدر و مادر 20-30 سال بزرگتر از خودش مینشانیم و فیلمهای خانوادگی مناسب پدر و مادرش را به او نشان میدهیم و وقتی میخواهد با دوستانش به گردش برود به هزار دلیل منطقی و غیر منطقی مانع او میشویم ، چگونه انتظار داریم نیازش به تحرک را با دعوا و پرخاشگری ارضا نکند ؟

این نگاه را در شاکله مدیریت کشور میبینیم ، مدیریتی سرشار از نهی ، مملو از نباید هایی که باید هایی کنارش نیست !

به اندازه پول خون یک نفر از اون عوارض نوسازی شهری میگیریم ، به این امید که برای پاساژ و مغازه ای که میسازد ، خیابانها و پیاده راه مناسب بسازیم  ، فضای توقف و پارکینگ درست کنیم ، اما به جای آن دورتادور پاساژ تابلو حمل با جرثقیل میگذاریم، خود ما نیاز به جای پارک را برای مردم ایجاد میکنیم و بعد وقتی کسی برای خرید پارک میکند او را جریمه میکنیم !

داستان گشت ارشاد و کنترل نامحسوس جدیدش هم همین است ، فسادهای اخلاقی این شهر از هرجایی که باشد از بین چند دختر و پسر جوان و شیک پوش نیست ، آدم فاسد در خیابان نیست .

هزاران مثال از این دست وجود دارد که باید فکر کنیم اگر دختر یا پسر جوانی رفتاری خارج از عرف دارد ، مانند همان دانش آموز مدرسه او را در لحظه و اکنون تحلیل نکنیم ، او نتیجه مجموعه ای از کمبودها و نیازهای سرکوب شده است . کمااین که امیرالمومنین (ع) میفرماید : هر فریب خورده ای را نمیشود سرزنش کرد.

ما نمیتوانیم خودرو کسی را به پارکینگ منتقل کنیم مگر اینکه قبلترش فضای پارک مناسب به اون بدهیم و بعد اگر خلاف آن عمل کرد اون را جریمه کنیم .

ما نمیتوانیم کسی را به خاطر رابطه اش سرزنش کنیم و برخورد کنیم مادامی که راه درست رفع نیاز را در اختیارش نگذاشته ایم.

اما آنچه اتفاق میافتد چیزی خلاف این موضوع تربیتی است ، از بیخ و بن کار فرهنگی نکنیم راحت تریم!

برای ازدواج راحت و مطمئن چه کرده ایم؟؟؟ که حالا اگر کسی خارج از عرف کاری کرد او را متهم میکنیم؟ کسی را تبرئه نمیکنم اما در نگاه حکومتی و مدیریتی چگونه انسانها را از رفع نیازهای خود منع میکنیم در حالیکه راه درستش را هموار نکرده ایم؟

مثال همین دستفروشهایی که گاه گاه از گوشه و کنار خبر حادثه هولناکی را میشنویم ، ادمی که نیازمند است اما بجای گدایی و دزدی و بیخیالی ، کمر همت بسته و به انجام یکی از سخت ترین کارها مشغول شده ، او را منع میکنیم!

نمیگوییم چگونه نیاز مالی اش را رفع کند ، چگونه شکم زن و بچه را سیر کند  ، چگونه شب عید شرمنده زن  بچه اش نباشد ، اما قاطعانه و با زور میگوییم حق ندارد در مملکت خودش و با زحمت فراوان پول در بیاورد . این را خوب بلدیم ، نهی کردن .

مطمئنا جوانب زیادی در این حرف ها نهفته است و نویسنده خوب به آنها آگاهی دارد و لمس کرده است اما در مقال فرصت بیان نیست .

این حرفها نه برای حضرات و آقایان ، که برای پدر و مادر های ماست . در روش تربیت فرزندانشان توجه به نیازها و شرایط آنها باید بخوبی انجام شود وگرنه کسی که در سن 20 سالگی قاتل میشود ، دزدی میکند ، به حقوق بقیه تجاوز میکند ، یک شب این راه را نرفته ، بیست سال شب و روز سرکوب شده ، نفس ضعیف و عقل قاصرش دست به دست هم داده تا از او کسی را بسازد که هیچکس دوست ندارد .

  • حسین نظری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی